مسلم که از حسین سلام مکرّرش
باید که خواند حضرت عبّاس دیگرش
سخت است چنان داغ عزیزان به جگرها
کز هیبت آن میشکند کوه، کمرها
بوی بهشت میوزد از کربلای تو
ای کشتهای که جان دو عالم فدای تو
گوشها باز که امروز هزاران خبر است
خبری خوبتر از خوبتر از خوبتر است
به زیر تیغم و این آخرین سلام من است
سلام من به حسینی که او امام من است
ای از شعاع نور تو تابنده آفتاب
باشد ز روی ماه تو شرمنده آفتاب
از فرّ مقدم شه دین، ختم اوصیا
آفاق، با بَها شد و ایّام، با صفا
از حرا آمد و آیینه و قرآن آورد
مکتب روشنی ارزندهتر از جان آورد
بسیار بار آب گذر کرد از سرش
شیراز ماند و چشمۀ الله اکبرش
حشمت از سلطان و راحت از فقیر بینواست
چتر از طاووس، لیک اوج سعادت از هُماست
هر که راهی در حریم خلوت اسرار داشت
دل برید از ماسوا، سر در کمندِ یار داشت
صبح طلوع زهرۀ زهرا رسیده است
پایان ظلمت شب یلدا رسیده است
اول دفتر به نام خالق اکبر
آنکه سِزَد نام او در اولِ دفتر
عمریست گفتهایم به عشق تو یا علی:
«یا مَظهرَ العَجائِبُ یا مرتضی علی»
اگر خواهی ای دل ببینی خدا را
نظر کن تو آیینۀ حقنما را
ستمگران همه از خشم، شعلهور بودند
به خون چلچله از تیغ تشنهتر بودند
صبح سپید سر زد و خورشید خاورش
گیتی سیاهجامه فرو ریخت از برش
جام ِجهان نماست، در این قطعه از بهشت
آرامِ جان ماست در این قطعه از بهشت
حوادث: آتش و، ما: خار و، غم: دود و، سرا: بیدر
از آن روزم سیه، دل تیره، لب خشک است و مژگان تر
بیا که شیشه قسم میدهد به عهد کهن
که توبه بشکن، اینبار هم به گردن من
ماه صفر رسید و افق رنگ دیگر است
عالم سیاهپوش به سوگ سه سرور است
ماه محرم آمده باید دگر شوم
باید به خود بیایم و زیر و زبر شوم
رود از جناب دریا فرمان گرفته است
یعنی دوباره راه بیابان گرفته است
محمّدا به که مانی؟ محمّدا به چه مانی؟
«جهان و هر چه در او هست صورتاند و تو جانی»