وقت وداع فصل بهاران بگو حسین
در لحظههای بارش باران بگو حسین
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی
به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی
ز موج اشک به چشمم، نگاه زندانیست
درون سینهام از غصّه، آه زندانیست
ای باخبر ز درد و غم بیشمار من!
برخیز و باش، فاطمه جان، غمگسار من