ماه، ماه روزه است
روز، روز ضربت است
این لیلۀ قدر است که در حال شروع است
ماه است و درخشندهتر از صبح طلوع است
درخت، جلوۀ هموارۀ بهاران بود
اگرچه هر برگش قصۀ زمستان بود
مانند تو غریب، زمین و زمان نداشت
انبوه دردهای تو را آسمان نداشت
هنوز میشنوم هقهق صدایت را
صدای آن نفس درد آشنایت را
نشاط انگیز نامت مینوازد روح عطشان را
تو مثل چشمهای! نوشیده و جوشیده انسان را
دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
کیسههای نان و خرما خواب راحت میکنند
دستهای پینهدارش استراحت میکنند
حس میشود همواره عطر ربنا از تو
آکنده شد زندان هارون از خدا از تو
هنوز اسیر سکوت تواند زندانها
و پایبند نگاهت دل نگهبانها
دل من! در هوای مولا باش
یار بیادعای مولا باش
دل گرمیام از دستهای توست، دل گرمیات از دستهای من
دیگر زبان سرخ من بسته است، حرفی بزن ای مقتدای من!
کی میشود شبیهِ تو پیدا؟ علی علی
بعد از تو خاک بر سر دنیا، علی علی
هیچ کس نشناخت دردا! درد پنهان علی
چون کبوتر ماند در چاه شب افغان علی
ای سجود با شكوه، و ای نماز بینظیر
ای ركوع سربلند، و ای قیام سربه زیر
آینه با آینه شد روبهروی
خوش بود آیینهها را گفتوگوی
نشست یک دو سه خطّی مرا نصیحت کرد
مرا چو دوست به راه درست دعوت کرد
به کودکان و زنان احترام میفرمود
به احترام فقیران قیام میفرمود
نه قصّۀ شام و نمک و نان جوینش
نه غصۀ چاه و شب و آوای حزینش
برخاست، که عزم و استواری این است
بنشست، که صبر و بردباری این است
علی آن شیر خدا، شاه عرب
الفتی داشته با این دل شب