کاش بیدار شوم، آمده باشی به خراسان
بعدِ کرمان و بشاگرد و گلستان و لرستان
ذلیل شد امیریاش، صغیر شد کبیریاش
شکسته شد توهّمِ شکستناپذیریاش
نقاره میزنند... چه شوری به پا شدهست؟
نقاره میزنند... که حاجتروا شدهست؟
قلم به دست و عمامه بر سر، عبای غربت به بر کشیدی
به سجده رفتی و گریه کردی و انتظار سحر کشیدی
وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
حاج قاسم رفت اما داستانی مانده است
حاج قاسم رفت و راه بیکرانی مانده است
عالم و فاضل و فرزانه و آزاداندیش
خالص و مخلص و شایسته و وارسته ز خویش
غروب بود که از ره رسید مرگی سرخ
در این زمانۀ مرگ سفید، مرگی سرخ!
شهادت میتواند مرگ در راه وطن باشد
شهادت میتواند خلوتی با خویشتن باشد
شد چهل روز و باز دلتنگیم
داغمان تازه مانده است هنوز
صدای جاری امواج، زیر و بم دارد
که رودخانه همین است، پیچ و خم دارد
زخم ارثیست که در سینۀ ایرانیهاست
کشورم پر شده از داغ سلیمانیهاست
قدم در دفاع از حرم برندارد
سپاھی که تیغ دودَم برندارد
ای تیغ! سرسنگین مشو با ما سبکسرها
دست از دل ما برمدارید آی خنجرها!
این روزها میان شهیدان چه همهمهست
این انقلاب ادامۀ فریاد فاطمهست
پر شور و شکوه، بهمنی تازه رسید
در جان وطن بهار امید دمید
صبحِ تقویم گفت یا زهرا
همه هستیم گفت یا زهرا
مرگ بر تازیانهها
تازیانههای بیامان، به گردههای بیگناه بردگان
بر مزاری نشست و پیدا شد
حس پنهان مادر و فرزند
آن اسم اعظم که نشانی میدهندش
سربند یا زهراست محکمتر ببندش
در این کشتی درآ، پا در رکاب ماست دریاها
مترس از موج، بسم الله مجراها و مُرساها
هنوز ماتم زنهای خونجگر شده را
هنوز داغ پدرهای بیپسر شده را
ای تیغ عشق! از سر ما دست برمدار
دردسر است سر که نیفتد به پای یار
فتنه شاید روزگاری اهل ایمان بوده باشد
آه این ابلیس شاید روزی انسان بوده باشد
درختان در آتش، خیابان در آتش
خبر ترسناک است: میدان در آتش