به رغم زخم زبانها به غم، عنان ندهم
ز کف، قرار خود از طعن طاعنان ندهم
کمک کنید به نوباوگان جنگزده
به آهوان هراسیدۀ پلنگزده
مهر شكست تا ابد حک شده بر جبينتان
كوچ كنيد غاصبان! جانب سرزمينتان
یک عمر زنده باش ولیکن شهید باش
هر دم پی حماسه و عزمی جدید باش
بهار و باغ و باران با تو هستند
شکوه و شوق و ایمان با تو هستند
برخیز ای برادر و عزم مصاف کن
شمشیر کین جاهلی خود، غلاف کن
خبر رسید که در بند، جاودان شدهای
ز هر کرانه گذشتی و بیکران شدهای
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
چرا چو خاک چنین صاف و ساده باید مرد؟
و مثل سایه به خاک اوفتاده باید مرد؟
سوخت آنسان که ندیدند تنش را حتی
گرد خاکستری پیرهنش را حتی