در وسعت شب سپیدهای آه کشید
خورشید به خون تپیدهای آه کشید
از عشق بپرسید، که با یار چه کردند؟
با آن قد و بالای سپیدار، چه کردند
انگار پی نان و نوایید شما
چون مردم کوفه بیوفایید شما
امشب شهادتنامۀ عشاق امضا میشود
فردا ز خون عاشقان، این دشت دریا میشود
به یاری تو به میدان کارزار نیاید
جماعتی که به رزق حلال، بار نیاید
سر به دریای غمها فرو میکنم
گوهر خویش را جستجو میکنم
آن سو، همه برق نیزه و جوشن بود
این سو، دلی از فروغ حق روشن بود
چنان اسفند میسوزد به صحرا ریگها فردا
چه خواهد شد مگر در سرزمین کربلا فردا