آن شب زمین شکست و سراسر نیاز شد
در زیر پای مرد خدا جانماز شد
بر من بتاب و جان مرا غرق نور کن
از مشرق دلم به نگاهی ظهور کن
مادر سلام حال غریبت چگونه است؟
مادر بگو که رنج مصیبت چگونه است؟
ای آفرینش از تو گرفتهست تار و پود
ای وسعت مقام تو بیمرز و بیحدود
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره میزنند... مریضی شفا گرفت