الهی اکبر از تو اصغر از تو
به خون آغشتگانم یکسر از تو
هرچند که رفتن تو غم داشت، عزیز!
در سینۀ تو عشق، حرم داشت عزیز
ای ز داغِ تو روان، خون دل از دیدۀ حور!
بیتو عالم همه ماتمکده تا نفخۀ صور
آیینه، اشکِ کودکان؛ قرآن، علیاصغر
ای مشک! در سینه نمیگنجد دلم دیگر
دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم