الهی اکبر از تو اصغر از تو
به خون آغشتگانم یکسر از تو
میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
همسنگر دردهای مردم بودی
چون سایه در آفتابشان گم بودی
ای ز داغِ تو روان، خون دل از دیدۀ حور!
بیتو عالم همه ماتمکده تا نفخۀ صور
خود را به خدا همیشه دلگرم کنیم
یعنی دلِ سنگ خویش را نرم کنیم
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد
فرمود که صادقانه در هر نَفَسی
باید به حساب کارهایت برسی
تا عقل چراغ راهِ هر انسان است
اندیشهوری نشانۀ ایمان است
آیینۀ عشق با تو دمساز شود
یعنی که دری به روی تو باز شود
چقدر مانده به دریا، به آستان حسین
پر از طراوت عشق است آسمان حسین
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...
هر کس نتواند که به ما سر بزند
در غربت آسمان ما پر بزند
هرچند در شهر خودت تنهایی ای قدس
اما امید مردم دنیایی ای قدس