تيغيم که در فراز، رعبانگيزيم
هنگام فرود، خون دشمن ريزيم
در قاب عکست میتواند جان بگیرد
این عشق پابرجاست تا تاوان بگیرد
آرامش موّاج دریا چشمهایش
دور از تعلقهای دنیا چشمهایش
کی غیرت مردانۀ ما بگذارد
دشمن به حریم خانه پا بگذارد؟
چرا و چرا و چرا میکشند؟
«به جرم صدا» بیصدا میکشند
پیکار علیه ظالمان پیشهٔ ماست
جان در ره دوست دادن اندیشهٔ ماست
هرچند در شهر خودت تنهایی ای قدس
اما امید مردم دنیایی ای قدس