الهی اکبر از تو اصغر از تو
به خون آغشتگانم یکسر از تو
دیدیم میانِ سبزهها رنگ تو را
در جاریِ جویبار، آهنگِ تو را
این ابر پُر از بهار مهمانِ شماست
صبح آمده و نسیم، دربانِ شماست
در لشکر تو قحطیِ ایمان شده بود
دین دادن و زر گرفتن آسان شده بود
با دیدن تو به اشتباه افتادند
آنها که سوی فرات راه افتادند
علی را ذاتِ ایزد میشناسد
اَحد را درکِ احمد میشناسد
ای ز داغِ تو روان، خون دل از دیدۀ حور!
بیتو عالم همه ماتمکده تا نفخۀ صور
بحث روز است صحبت از غم تو
سرخ مانده هنوز پرچم تو
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
آه کوفه چقدر تاریک است
ماه دیگر کنار چاه نرفت
اجازه هست کنار حرم قدم بزنم
برای شعر سرودن کمی قلم بزنم
سجادۀ خویش را که وا میکردی
تا آخر شب خدا خدا میکردی
دیدی که چگونه من شهید تو شدم
هنگام نماز، رو سفید تو شدم
یک لحظه شدیم خیره تا در چشمت
دیدیم تمام درد را در چشمت
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...
لحظهٔ سخت امتحان شده بود
چقَدَر خوب امتحان دادی