الهی اکبر از تو اصغر از تو
به خون آغشتگانم یکسر از تو
فراتر است، از ادراک ما حقیقت ذاتش
کسی که آینۀ ذات کبریاست صفاتش
بی تو چگونه میشود از آسمان نوشت؟
از انعکاس سادۀ رنگینکمان نوشت؟
ای ز داغِ تو روان، خون دل از دیدۀ حور!
بیتو عالم همه ماتمکده تا نفخۀ صور
«اَلا یا اَیها السّاقی اَدِر کأسا و ناوِلها»
که درد عشق را هرگز نمیفهمند عاقلها
الهی به مستان میخانهات
به عقلآفرینان دیوانهات
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...