کشیدی بر سر و رویم خودت دست عنایت را
کشاندی سمت خود، دادی به من پای لیاقت را
میرود بر لبۀ تیغ قدم بردارد
درد را یکتنه از دوش حرم بردارد
این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است؟
آسمان زیر سُم مرکب او حیران است
چه خوب، مرگ خریدار زندگانی توست
حیات طیبه تصویر نوجوانی توست
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است