پروندۀ جرم مستند را چه کنم؟
شرمندگی الی الابد را چه کنم؟
هر زمانی که شهیدی به وطن میآید
گل پرپر شده در خاطر من میآید
در شور و شر حجاز تنهاست علی
در نیمهشبِ نماز تنهاست علی
این شعر را سخت است از دفتر بخوانیم
باید که از چشمان یکدیگر بخوانیم
آن جانِ جهانِ جود برمیگردد
ـ بر اجدادش درود ـ برمیگردد
درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کردهاند
چو موج از سفر ماهتاب میآید
از آب و آینه و آفتاب میآید
تبر بردار «ابراهیم»! در این عصر ظلمانی
بیا تا باز این بتهای سنگی را بلرزانی
در پیچ و خم عشق، همیشه سفری هست
خون دل و ردّ قدم رهگذری هست
خودش را وارث أرض مقدس خوانده، این قابیل
جهان وارونه شد؛ اینبار با سنگ آمده هابیل