پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
در کویری که به دریای کرم نزدیک است
عاشقت هستم و قلبم به حرم نزدیک است
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
مَردمِ كوچههای خوابآلود، چشم بیدار را نفهمیدند
مرد شبگریههای نخلستان، مرد پیكار را نفهمیدند
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
قطرهام اما به فکر قطره ماندن نیستم
آنقدَر در یاد او غرقم که اصلاً نیستم
ای یکهسوار شرف، ای مردتر از مرد!
بالایی من! روح تو در خاک چه میکرد؟
خدا میخواست تا تقدیر عالم این چنین باشد
کسی که صاحب عرش است، مهمان زمین باشد