پشیمانم که راه چاره بر روی شما بستم
سراپا حیرتم! از خویش میپرسم چرا بستم؟
ای به چشمت آسمان مهر، تا جان داشتی
ابرهای رحمتت را نذر جانان داشتی
گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
باز در پردۀ عشاق صلایی دیگر
میرسد از طرف کربوبلایی دیگر
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
پیش چشمم تو را سر بریدند
دستهایم ولی بیرمق بود
بهار آسمان چارمینی
غریب امّا، امامت را نگینی
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند