چقدر ریخته هر گوشه و کنار، غم اینجا
نشسته روی دو زانو امام، هر قدم اینجا
این صحن که بینالحرمین عتبات است
در اصل، همان عرشۀ کشتی نجات است
یکایک سر شکست آن روز اما عهد و پیمان نه
غم دین بود در اندیشۀ مردم، غم نان نه
حرف تو به شعر ناب پهلو زده است
آرامش تو به آب پهلو زده است