ای نبیطلعت، ای علیمرآت
وی حسنخصلت، ای حسینصفات
این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است؟
آسمان زیر سُم مرکب او حیران است
هر دل که سوز عشق تکانش نمیدهد
حق در حریم قرب، مکانش نمیدهد
پروانه شد تا شعلهور سازد پرش را
پیچید در شوق شهادت باورش را
هفتاد و دو آیه تابناک افتادهست
هفتاد و دو لاله سینهچاک افتادهست
الا که نور و صفا آفتاب از تو گرفت
ستاره سرعت سِیْر و شتاب از تو گرفت
در دشت بلا که خاک از خون تَر بود
یک باغ پر از شکوفهٔ پرپر بود
ای ماه من که چشم و چراغ نبوتی
ریحانهٔ بهشتی باغ نبوتی
این جوان کیست كه گل صورت از او دزدیدهست؟
سیزده بار زمین دور قدش گردیدهست