الا قرار دل و جانِ بیقرار ظهورت!
کدام جمعه بُوَد روز و روزگار ظهورت؟
تو ای تجلّی عصمت! ظهور خواهی کرد
به جام لاله، شراب طهور خواهی کرد
عمری به جز مرور عطش سر نکردهایم
جز با شرابِ دشنه گلو تر نکردهایم
نشسته سایهای از آفتاب بر رویش
به روی شانهٔ طوفان رهاست گیسویش
دگر چه باغ و درختی بهار اگر برود
چه بهره از دل دیوانه یار اگر برود