میرود بر لبۀ تیغ قدم بردارد
درد را یکتنه از دوش حرم بردارد
عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
قرآن که کلام وحده الا هوست
آرامش جان، شفای دلها، در اوست
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست
رُخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی
علی اکبر لیلاست بَه چه شاخه نباتی