گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
اسلام جز به مهر تو جانی به تن نداشت
عصمت به غیر نام خدیجه سخن نداشت
مادر سلام حال غریبت چگونه است؟
مادر بگو که رنج مصیبت چگونه است؟
پیچیده در ترنّم هستی، صدای تو
ای راز ناگشودۀ هستی، خدای تو
من در همین شروع غزل، مات ماندهام
حیران سرگذشت نفسهات ماندهام
ماه است و آفتابیام از مهربانیاش
صد کهکشان فدای دل آسمانیاش
میبینمت به روشنی آفتابها
قرآن شرحه شرحۀ هر شامِ خوابها
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند
ای بانویی که زنده شد عصمت به نام تو
پیک خداست حامل عرض سلام تو