گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
او آفتاب روشن و صادق بود
گِردش پر از ستارۀ عاشق بود
دل جام بلی ز روی میل از تو گرفت
تأثیر، ستارهٔ سهیل از تو گرفت
جبریل گل تبسّم آورد از عرش
راهی غدیر شد خُم آورد از عرش
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
دل در صدف مهر علی، دل باشد
جانها به ولایش متمایل باشد
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند
ای رسول خدای را همدم!
در حریم رسالتش مَحرم
ميان غربت دستان مکه سر بر کرد
مُحمّد عربى، مکه را منوّر کرد
تنها نه خلیل را مدد کرد بسی
شد همنفس مسیح در هر نفسی
تا به کی از سخن عشق گریزان باشم؟
از تو ننویسم و هربار پشیمان باشم؟
ای بانویی که زنده شد عصمت به نام تو
پیک خداست حامل عرض سلام تو
برخاست، که عزم و استواری این است
بنشست، که صبر و بردباری این است
علی که بی گل رویش، جهان قوام نداشت
بدون پرتو او، روشنی دوام نداشت