گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
یا علی گفتم همه درها به رویم باز شد
یا علی گفتم، چه شیرین شعر من آغاز شد
امروز که انتهای دنیای من است
آغاز تمام آرزوهای من است
با بال و پری پر از کبوتر برگشت
هم بالِ پرندههای دیگر برگشت
ای پاسخ بیچون و چرای همۀ ما
اکنون تویی و مسألههای همۀ ما
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
یک دختر و آرزوی لبخند که نیست
یک مرد پر از کوه دماوند که نیست
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند
یا علی! این کیست میآید شتابان سوی تو؟
با قدی رعنا و بازویی چنان بازوی تو؟
دستهایت را که در دستش گرفت آرام شد
تازه انگاری دلش راضی به این اسلام شد