این روزها حس میکنم حالم پریشان است
از صبح تا شب در دلم یکریز باران است
پر شور و شکوه، بهمنی تازه رسید
در جان وطن بهار امید دمید
مرگ بر تازیانهها
تازیانههای بیامان، به گردههای بیگناه بردگان
مسافری که همیشه سر سفر دارد
برای همسفران حکم یک پدر دارد
همواره نبرد حق و باطل برپاست
هر روز برای مسلمین عاشوراست