بخوان از سورۀ احساس و غیرت
بگو از مرد میدان مرد ملت
نوحهسُرای حریم قدس تو هستی
مویهکناناند انبیا و ملائک
باز در پردۀ عشاق صلایی دیگر
میرسد از طرف کربوبلایی دیگر
دوباره پیرهن از اشک و آه میپوشم
به یاد ماتم سرخت، سیاه میپوشم
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
از مکه خبر آمده داغ است خبرها
باید برسانند پدرها به پسرها
خوشا سری که سرِ دار آبرومند است
به پای مرگ چنین سجدهای خوشایند است
نشست یک دو سه خطّی مرا نصیحت کرد
مرا چو دوست به راه درست دعوت کرد
دیر آمدم... دیر آمدم... در داشت میسوخت
هیأت، میان «وای مادر» داشت میسوخت
دل میبرد از گنبد خضرا شالش
آذین شده کربلا به استقبالش
دیدم به خواب آن آشنا دارد میآید
دیدم كه بر دردم دوا، دارد میآید
الشام...الشام...الشام... غربتشمار شهیدان
اندوه... اندوه... اندوه... ای شام تار شهیدان
سلمان کیستید؟ مسلمان کیستید؟
با این نگاه، شیعهٔ چشمان کیستید؟
حرم یعنی نگاه آبی دریا و طوفانش
حرم یعنی تلاطمهای امواج خروشانش