دید خود را در کنار نور و نار
با خدا و با هوا، در گیر و دار
ای نبیطلعت، ای علیمرآت
وی حسنخصلت، ای حسینصفات
دست در دستِ باد میریزد
به روی شانه گیسوان سپید
دیدهام در کربلای دست تو
عالمی را مبتلای دست تو
ای بزرگ خاندان آبها
آشنای مهربان آبها
چشمهایت روضه خوانی میکند
اشکها را ساربانی میکند
دل مباد آن دل که اهل درد نیست
مرد اگر دردی ندارد، مرد نیست
ای خداجلوه و نبیمرآت
مرتضیخصلت و حسینصفات
باصفاتر ز بانگِ چلچلهای
عاشقِ واصلی و یكدلهای
ماه عشق است ماه عشّاق است
ماه دلهای مست و مشتاق است