دید خود را در کنار نور و نار
با خدا و با هوا، در گیر و دار
سلامٌ علی آل یاسین و طاها
سلامٌ علی آل خیر البرایا
دیدهام در کربلای دست تو
عالمی را مبتلای دست تو
ای بزرگ خاندان آبها
آشنای مهربان آبها
چشمهایت روضه خوانی میکند
اشکها را ساربانی میکند
دل مباد آن دل که اهل درد نیست
مرد اگر دردی ندارد، مرد نیست
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل