پناهم
چهل روزه که ندیدم تو رو تکیهگاهم
اومدم به دیدنت با همۀ سپاهم
از اون روزی که رفتی چهل روزه تو راهم
پناهم
رسیدم
رشیده بودم و حالا دیگه قد خمیدهم
اگه میبینی که شکسته و موسپیدم
آخه نمیدونی من چه حرفایی شنیدم
شنیدم
سنگم زدن از روی بام
خودت که بودی برادرم حسین
نگاها بود به ما مدام
خودت که بودی برادرم حسین
دیگه ندیدیم احترام
خودت که بودی برادرم حسین
«حسین عزیز فاطمه
ای برادر غریب من حسین»