شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

الهی عظم البلاء

اِلهی، عَظُمَ البَلَاء، بَرِحَ الخَفَاء
چه خبر شده، توی کوچه‌ها؟

وَانکَشَفَ الغِطَاء، چی می‌بینه چشمای من؟
وَانقَطَعَ الرَّجَاء، علی رو دارن می‌برن!

نبرید غریب روزگارو، نبرید صاحب ذوالفقارو
نبرید دستِ بسته آقا رو، نبرید علی مرتضی رو

این دردو باید آخه به کی گفت ای خدا؟
اَنتَ المُستَعان وَ اِلَیکَ المُشتَکى
کی می‌شه بیاد، منتقم آل عبا

«اَلغَوْث، اَلاَمان، العجل صاحب الزمان»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اِلهی، عَظُمَ البَلَاء، بَرِحَ الخَفَاء
قیامت شده، توی کربلا

وَانکَشَفَ الغِطَاء، تنها شده مولای من
وَانقَطَعَ الرَّجَاء، حسینو دارن می‌کُشن

نکشید غریب نینوا رو، نکشید تشنه‌لب این آقا رو
نکشید تنها پناه ما رو، نکشید عزیز مصطفی رو

این دردو باید آخه به کی گفت ای خدا؟
اَنتَ المُستَعان وَ اِلَیکَ المُشتَکى
کی می‌شه بیاد، منتقم کرب‌وبلا

«اَلغَوْث، اَلاَمان، العجل صاحب الزمان»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اِلهی، عَظُمَ البَلَاء، بَرِحَ الخَفَاء
داره می‌باره، بارون بلا

وَانکَشَفَ الغِطَاء، کی می‌رسه آقای ما؟
وَانقَطَعَ الرَّجَاء، دیگه بریدیم ای خدا

برسون پناه اشکامونو، برسون امید فردامونو
برسون خدایا آقامونو، برسون آقای تنهامونو

این دردو باید آخه به کی گفت ای خدا؟
اَنتَ المُستَعان وَ اِلَیکَ المُشتَکى
کی می‌شه بیاد، دوای غم و درد ما

«اَلغَوْث، اَلاَمان، العجل صاحب الزمان»