شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

به سن کمم نگاه نکن

گفتن هر کی تو رو دوس داره بیاد؛ منم اومدم
گفتن اینجاست هر کس که تو رو می‌خواد؛ منم اومدم
گفتی تنهایی و یاور می‌خوای؛ فدای غمت
گفتن هیأته آغاز یک جهاد؛ منم اومدم

کوچیک و بزرگ نمی‌شناسه‌، محبتت آقای من
جونمو می‌دم فقط واسه، محبتت آقای من

یه روزی به کار تو میام، به سن کمم نگاه نکن
جونمو می‌دم واسه‌ت آقام، به سن کمم نگاه نکن
از بچگی با تو آشنام، به سن کمم نگاه نکن

«یا ثارالله، اباعبدالله»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فکر کردن به دنیای بی‌حسین؛ عذابه برام‌
هر حرفی که یاد می‌گیرم ازت؛ کتابه برام‌
تو خونه، تو هیأت، تو مدرسه؛ می‌خونم ازت‌
اربعین‌ زائر حرم شدن‌؛ یه خوابه برام‌

من حس می‌کنم بزرگ می‌شم‌، وقتی که یا حسین می‌گم
انگاری خود تویی پیشم‌، وقتی که یا حسین می‌گم

از بچگی راه من تویی، به سن کمم نگاه نکن
همیشه پناه من تویی، به سن کمم نگاه نکن‌
امیر سپاه من تویی، به سن کمم نگاه نکن

«یا ثارالله، اباعبدالله»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تو درس و مشقم الگوی همه؛ می‌شم بعد از این
رفیقِ تو هر جایی هست باید؛ باشه بهترین‌
پا به پای بزرگترها تو راه؛ قدم می‌زنم
محاله تا هستم گوشۀ کار؛ بمونه زمین

مهارت من زیاد می‌شه، تو هیأتت آقای من
آماده برا جهاد می‌شه، سینه‌زنت مولای من

من معنی عشقو می‌دونم، به سن کمم نگاه نکن
همیشه تو راهت می‌مونم، به سن کمم نگاه نکن
هرچی تو بخوای من همونم، به سن کمم نگاه نکن

«یا ثارالله، اباعبدالله»