شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

ساقی العطاشا

چه محشری شد کنار علقمه
میاد صدای ناله فاطمه

زهرا روضه می‌خونه، زینب در تب و تابه
چشمام غرق به خون و، مشکم خالی از آبه

خدایا می‌دونی بی‌تابن اهل حرم
کمک کن که مشکو تا خیمه‌ها ببرم

ساقی العطاشا منم، توی خیمه‌های حسین
دم به دم صدا می‌زنم، جون من فدای حسین
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جونتو دادی به نام عاشقی
آره همینه مرام عاشقی

دستات تُوی دو عالم، شد اعجاز حسینی
با چشمای پر از خون، تو جانباز حسینی

اباالفضل تو هستی تنها مسیر حسین
اباالفضل تو گفتی تنها امیره حسین

قصۀ جوونمردیه، قصۀ تو و کار تو
تا ابد زبونزد شده، ماجرای ایثار تو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خاک شریعه غرق ستاره شد
سکینه فهمید مشک تو پاره شد

چشمات غرق به خونه، دستات روی زمینه
توی علقمه چی شد، پیچید بوی مدینه

سر تو شکسته کشته حسینو همین
غم تو شکسته پشت حسینو ببین

غرق خونی اما تو رو، می‌کُشه غم مشک آب
غصۀ علی‌اصغر و، بی‌قراری‌های رباب

«ساقی العطاشا، یا اباالفضل»