شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

شهادت‌نامه

شب جمعه که می‌شه تا سحر شوق حرم دارم
نکنه جا بمونم یه ساله حسرت و غم دارم
برا اربعین و حال و هواش خیلی دلم تنگه
کی می‌شه ببینم روبروی صحن علمدارم

چی می‌شه آقاجون، نوکرتو باز بدونی قابل
بیام و بگیرم، اذن زیارت از ابوفاضل
بخونم دوباره، نمازمو تو صحن تو کامل

آخه شش‌گوشه‌ت قبله آرزوهاست
آخه این تربت سرشته با گل ماست
وطن ما از روز اول کربلاست
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اشک روضه تو می‌شه برام باز شفاعت‌نامه
وقتی تنگه دلم مونسمه این زیارت‌نامه
السلام علیک یا شهید الشهدا بر لب
می‌گیرم آخر از دستای تو، من شهادت‌نامه

فدای تو شدن، می‌دونم آقا می‌خواد لیاقت
نذا که بمونه، تو دل من اما داغ و حسرت
دست من رو بگیر، که باز اومدم برای بیعت

الهی بشم من هم سپر بلات
مثه سعید بن عبدالله پیش پات
اَ وَفَیتُ بر لب، بشم آخر فدات
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توی کرب و بلا کردی به پا مکتب مشتاقی
همه هستی‌تو دادی که حالا هستیِ عشاقی
زینب تو اسارت‌ها کشید از کربلا تا شام
تا که مونده برای ما حالا دین خدا باقی

حالا نوبت ماست، که به راه حق بشیم فدایی
مثه جون و وهب، با نگاه تو بشیم خدایی
سر بدیم و بشیم، یه روزی شهید کربلایی

چی می‌شه نذر علی اکبرت باشیم
لایق یک نگاه مادرت باشیم
مدافع حرم خواهرت باشیم