علیِ مظلوم

منبر و محراب لاله‌گون شد
مهر و سجاده غرق خون شد

روز عالم شد سیاه
از نفس افتاده ماه
واژگون شد آسمون
گلی افتاده تو قتلگاه

صبح رستگاری حیدر
سحر رهایی از درده
سی ساله منتظره مولا
که پیش فاطمه برگرده

«علیِ مظلوم، علیِ مظلوم»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فاتح خیبر بین بستر
زینب افتاده یاد مادر

زرده روی مرتضی
خیسه چشم مجتبی
زیر لب با دلهره
می‌گه «یا مَن اسمُهُ دَوا»

پر دلشوره واسه زینب
نفسای آخر مولاست
نفسای زخمی حیدر
پر دلتنگی واسه زهراست

«علیِ مظلوم، علیِ مظلوم»