تنهای تنها شد عموی من
بر خاک افتاده رو به روی من
در خوف و خطر، مانده بیسپر
میمیرم اگر آبروی من...
مانده در سینهام نفس
آزادم کن از این قفس
باید مثل عون و جعفر یاورش شوم
مثل قاسم مثل اکبر پرپرش شوم
«مظلومِ کربلا حسین، یابن الزهرا»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از شوق تو پر درمیآورم
از آغوشت سر درمیآورم
تیری سمت تو، گردن کج کند
چون ششماهه حنجر میآورم
در راهت تا فدا شوم
هیهات از تو جدا شوم
چشم زهرا چشم بابا بر نگاه ماست
بعد از گودال عرش نیزه وعدهگاه ماست
«مظلومِ کربلا حسین، یابن الزهرا»