رسیده بازم شب جمعه، زائر کربلاست دل من
اما صدای نالههایِ مادری میشه قاتل من
بعد هزار سال هم شور محشر اینجا برپاست
دلم بِهِم میگه این صدای آه زهراست
غریب مادر وای وای وای
شهید بیسر وای وای وای
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با چشم دل میبینم انگار، که محشره تو قتلگاهش
یه خواهری داره میاد از تُو خیمههای بیپناهش
با آه جانسوزی داره میگه از روی تل
تنت حسین من! روی خاکه بین مقتل
بگو سرت کو وای وای وای
انگشترت کو وای وای وای
«حسینم ای وای، وای وای وای»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صدای مادری میپیچه: حسین من ما عَرَفُوکَ
کنار پیکر عزیزش، میگه: بُنَیَّ قَتَلُوکَ
به حلق اسماعیل تا که رَدِّ خنجر افتاد
با گریه و شیون هاجر افتاد، مادر افتاد
ذبیح عطشان وای وای وای
ای وای حسین جان وای وای وای
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مادرمون روزای آخر، گریه میکرد برا حسینش
میگفت یه روز میمونه تشنه، تُو دشت کربلا حسینش
تُو قتلگاه آخر پیش چشم خواهر افتاد
خَدُّ التَریب یعنی روی خاکا با سر افتاد
غریب و تنها وای وای وای
عزیز زهرا وای وای وای