شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

فُزتُ و رب الکعبه

بر دوشت ای مرد تنها، کیسه‌های نان و خرما
لبخندی بر صورت داری، تا یتیمی گفته بابا

کوچه کوچه می‌آید صدایت
حسّ غربت دارد گریه‌هایت
پا می‌گذارم بر جای پایت
مولای من

«یا حیدر یا حیدر مولا علی»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هر نیمه‌شب بی‌قراری، تاب ماندن را نداری
«اَنتَ المولی و اَنا العبد» می‌خوانی با اشک جاری

دعای تو آخر شد اجابت
بودی عمری دلتنگ شهادت
«فُزتُ و رب الکعبه» بر لبت
مولای من

«یا حیدر یا حیدر مولاعلی»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیگر امشب ندارد خواب، چشم تو یا ابوتراب
ابتدایِ راهت کعبه، انتهایِ راهت محراب

آسمان کوفه تار و محزون
آمدی از مسجد با قلبی خون
محاسنت از خونِ سر، گلگون
مولای من

«یا حیدر یا حیدر مولاعلی»