شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

قافله خون خدا

اومده شبای عزا
راهیه دل عاشقا
این شبا سوی کربلا
کربلا کربلا کربلا

کربلا
چه قیامتیه به‌پا
قافلهٔ خون خدا
رسیده به دیار بلا
کربلا

عطر غریبی
داره خدایا این تربت
داره می‌رسه
بوی جدایی و غربت

«ای وای، از کرب‌وبلا»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
محشری تو دلا به‌پاست
دلهره سهم بچه‌هاست
می‌گن این سرزمین کجاست
که پره ناله پر از نواست

حزن و غم
اینجا داره تو هر قدم
بی‌قرارن اهل حرم
کیه که داره می‌گیره دم
وای دلم

بی‌تابه رباب
برای لب‌های اصغر
اما قافله
داره هنوزم آب‌آور

«ای وای، از کرب‌وبلا»