مادر داره خونه رو جارو میزنه
شبیه شمعی داره سوسو میزنه
تا موی زینبو یه کم شونه کنه
به بازوی شکسته باز رو میزنه
اگرچه روز آخره
شکر خدا که بهتره
بازم به فکر بچههاس
مادر همیشه مادره
«وای مادرم، وای مادرم»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با حال خسته و با دست نیمهجون
داره برای دل ما میپزه نون
دلش میخواد بره به پیشواز بابا
ولی نمیتونه با این قد کمون
دعاها بیاثر شده
آمادۀ سفر شده
مثل در خونه حالا
دل ما شعلهور شده
«وای مادرم، وای مادرم»
