شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

یا مصباح الهدی

من از تو، سر و سامون می‌خوام
چشم گریون می‌خوام
تا برات عرض ادب کنم آقا، جون می‌خوام
من از تو، خیلی حاجت می‌خوام
یه زیارت می‌خوام
میون سینه‌زنی رزق شهادت می‌خوام

تویی که جون می‌دی به دستای من
تا که برات به سینه و سر بزنم
الهی که یه روز شبیه شهدا
جلوی چشمای تو پرپر بزنم

محتاجم یا حسین، محتاج یک نگاه
بین آغوش خود، من رو بده پناه
یا مصباحَ الهدی، سفینة النجاه

«یا مولا یا حسین، یا مولا یا حسین»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تو هستی، بهترین معیارم
عشق قلب زارم
هرکسی دوست نداره تو رو ازش بیزارم
تو هستی، همیشه غم‌خوارم
سرور و سالارم
با همین شور زدنم می‌گم که دوسِت دارم

بین تموم لحظه‌های زندگیم
نور مقدس توئه که روشنه
خوب می‌دونی تو سینه، قلب عاشقم
یه عمره با حسین حسین می‌زنه

گرفتارم حسین، گرفتار گناه
پُرم از حسرت و پُرم از اشتباه
یا مصباحَ الهدی، سفینة النجاه

«یا مولا یا حسین، یا مولا یا حسین»