من به غمهای تو محتاجتر از لبخندم
من به این ناله به این اشک، ارادتمندم
ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
شنیدم از لب باد صبا حسین حسین
نوای ما، دم ما، شور ما، حسین حسین
گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
چه اضطراب و چه باکى ز آفتاب قیامت
که زیر سایۀ این خیمه کردهایم اقامت
باید که برای تو سرِ دار بمیرم
یکباره به پایت صد و ده بار بمیرم
چگونه وصف کنم شاعرانه کیست علی؟
شبیه نیست به غیر از خودش؛ علیست علی
به خودنماییِ برگی، مگو بهار میآید
بهار ماست سواری که از غبار میآید
من كیستم؟ کبوتر بیآشیانهات
محتاج دستهای تو و آب و دانهات
اگرچه در نظرت آنچه نیست، ظاهر ماست
سیاهجامۀ سوگت لباس فاخر ماست
گل میکند لبخند تو مهمان که میآید
باز است آغوش تو سرگردان که میآید
میشود دست دعای تو به باران نرسد؟!
یا بتابی به تن پنجرهای جان نرسد؟!
«فاش میگویم و از گفتۀ خود دلشادم»
من غلام علیام از دو جهان آزادم
جانبخشتر ندیده کسی از تبسمت
جان جهان! فدای سلامٌ علیکمت
سیر من سیر الیالله است تا مقصد تویی
کیستم؟ دست نیازم، لطف بیش از حد تویی
ما بیتو تا دنیاست دنیایی نداریم
چون سنگ خاموشیم و غوغایی نداریم
تویی که میدمی از عرش هر پگاه، علی
منوّرند به نور تو مهر و ماه، علی
درون سینۀ من سرزمینی رو به ویرانیست
دلی دارم که «فِی قَعرِ السُّجُون» عمریست زندانیست
بگو چرا نشد امسال زائرت باشم
قدم به جاده گذارم، مسافرت باشم
گریه بود اولین صدا، آری!
روز اول که چشم وا کردیم
بی تو چگونه میشود از آسمان نوشت؟
از انعکاس سادۀ رنگینکمان نوشت؟
شهر من قم نیست، اما در حریمش زندهام
در هوای حقحق هر یاکریمش زندهام
ای در دلم محبت تو! هست و نیستم!
هستی تویی بدون تو من هیچ نیستم