گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
دست ابوسفیان کماکان در کمین است
اما جواب دوستان در آستین است
توفان خون ز چشم جهان جوش میزند
بر چرخ، نخل ماتمیان دوش میزند!
جامعه، دوزخی از مردم افراطی بود
عقل، قربانی یک قوم خرافاتی بود
در کالبد مرده دمد جان چو مسیحا
آن لب که زمینبوسی درگاه رضا کرد
از آنچه در دو جهان هست بیشتر دارد
فقط خداست که از کار او خبر دارد
باید که تو را حضرت منان بنویسد
در حد قلم نیست که قرآن بنویسد