میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
بایست، کوه صلابت میان دورانها!
نترس، سرو رشید از خروش طوفانها!
بیتو چه کند مولا؟ یا فاطمة الزهرا
افتاده علی از پا، یا فاطمة الزهرا
یک عمر شهید بود و، دل باخته بود
بر دشمن و نفس خویشتن تاخته بود
با کعبه وداع آخرین بود و حسین
چون اهل حرم، کعبه غمین بود و حسین
میوزد در کربلا عطر حضور از قتلگاه
میکند انگار خورشیدی ظهور از قتلگاه
روشن آن چشم که در سوگ تو پُر نم باشد
دلربا، نرگس این باغ به شبنم باشد
فردا که بر فراز نِی افتد گذارمان
حیرتفزای طور شود جلوهزارمان
امشب تمام مُلک و مَلک در ترنم است
چون موسم دمیدن خورشید هفتم است
میان حجره چنان ناله از جفا میزد
که سوز نالهاش آتش به ماسوا میزد
دلم از شبنشینیهای زلفش دیر میآید
مسیرش پیچ در پیچ است و با تأخیر میآید
روی تو را ز چشمۀ نور آفریدهاند
لعل تو از شراب طهور آفریدهاند
برخیز ای برادر و عزم مصاف کن
شمشیر کین جاهلی خود، غلاف کن
هر غنچه به باغ سوگوار تو شدهست
هر لاله به دشت داغدار تو شدهست
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
دلی كه خانۀ مولا شود حرم گردد
كز احترام علی كعبه محترم گردد
ز اشک، دامن من رشک آسمان بودهست
پر از ستاره چو دامان کهکشان بودهست
میزد به رُخم ولی، ولی را میکشت
آن مظهر ذات ازلی را میکشت
لبیک به جُحفه، پی حج خواهم گفت
حاجات به ثامن الحجج خواهم گفت
کیست این مردی که رو در روی دنیا ایستاده؟
در دل دریای دشمن بیمحابا ایستاده؟
در کربلا شد آنچه شد و کس گمان نداشت
هرگز فلک به یاد، چنین داستان نداشت
آتش چقدر رنگ پریدهست در تنور
امشب مگر سپیده دمیدهست در تنور؟
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد