گم کرده چنان شبزدگان فردا را
خفتیم دو روزه فرصتِ دنیا را
در عصر نقابهای رنگی
در دورۀ خندههای بیرنگ
عشق یعنی بَری از غفلتِ خودخواهی شو
هجرت از خود کن و سرچشمۀ آگاهی شو
ما خواندهایم قصۀ مردان ایل را
نامآورانِ شیردلِ بیبدیل را
بوی خداست میوزد از جانبِ یمن
از یُمنِ عشق رایحهاش میرسد به من