الهی اکبر از تو اصغر از تو
به خون آغشتگانم یکسر از تو
میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
ای ز داغِ تو روان، خون دل از دیدۀ حور!
بیتو عالم همه ماتمکده تا نفخۀ صور
الا ای چشمۀ نور خدا در خاکِ ظلمانی
زمین با نور اخلاق تو میگردد چراغانی
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...
هرچند در شهر خودت تنهایی ای قدس
اما امید مردم دنیایی ای قدس