همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
هرچه را خواهی بگیر از ما ولی غم را مگیر
غم دوای دردهای ماست مرهم را مگیر..
باید برای درک حضورش دعا کنیم
خود را از این جهان خیالی جدا کنیم
انگار که این فاصلهها کم شدنی نیست
میخواهم از این غم نسرایم، شدنی نیست
سرباز نه، این برادران سردارند
پس این شهدا هنوز لشکر دارند
کسی محبت خود یا که برملا نکند
و یا به طعنه و دشنام اعتنا نکند
آن سوی حصار را ببینیم ای کاش
آن باغ بهار را ببینیم ای کاش
هوای بام تو داریم ما هواییها
خوشا به حال شب و روز سامراییها
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر