کبود غیبت تو آسمان بارانیست
و کار دیدۀ ما در غمت گلافشانیست
دیدیم میانِ سبزهها رنگ تو را
در جاریِ جویبار، آهنگِ تو را
ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
این ابر پُر از بهار مهمانِ شماست
صبح آمده و نسیم، دربانِ شماست
در لشکر تو قحطیِ ایمان شده بود
دین دادن و زر گرفتن آسان شده بود
با دیدن تو به اشتباه افتادند
آنها که سوی فرات راه افتادند
سلام خاک رسولان! سلام ارض فلسطین!
چقدر زخم به تن داری ای ستارۀ خونین
با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
بادها عطر خوش سیب تنش را بردند
سوختند و خبر سوختنش را بردند
چشمهایت روضه خوانی میکند
اشکها را ساربانی میکند
گفتی که سرنوشت همین از قدیم بود
گفتی مرا نصیب بلای عظیم بود
به همان کس که محرم زهراست
دل من غرق ماتم زهراست
این چشمها برای كه تبخیر میشود؟
این حلقهها برای چه زنجیر میشود؟
اسیر هجرت نورم که ذرّه همدم اوست
گل غریب نوازم که گریه شبنم اوست
موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
آه کوفه چقدر تاریک است
ماه دیگر کنار چاه نرفت
هر کس به سایۀ تو دو رکعت نماز کرد
با یک قنوت هر چه گره داشت، باز کرد
از کوی تو ای قبلۀ عالم! نرویم
با دست تهی و دل پُر غم نرویم
این جشنها برای من آقا نمیشود
شب با چراغ عاریه فردا نمیشود!
آزرده طعم دورى، از یار را چشیده
روى سحر قدم زد با کسوت سپیده
زینب فرشته بود و پرخویش وا نکرد
این کار را برای رضای خدا نکرد
ماهی که یک ستاره به هفت آسمان نداشت
جز هالهای کبود از او کس نشان نداشت
سجادۀ خویش را که وا میکردی
تا آخر شب خدا خدا میکردی
یک لحظه شدیم خیره تا در چشمت
دیدیم تمام درد را در چشمت
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند