تشنگان را سحاب پیدا شد
رحمت بیحساب پیدا شد
ای دلنگران که چشمهایت بر در...
شرمنده که امروز به یادت کمتر...
عمری به جز مرور عطش سر نکردهایم
جز با شرابِ دشنه گلو تر نکردهایم
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود، شب چرا میرود؟
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
عالمى سوخته از آتش آهِ من و توست
این در سوخته تا حشر گواهِ من و توست
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم