تيغيم که در فراز، رعبانگيزيم
هنگام فرود، خون دشمن ريزيم
این چشمها برای كه تبخیر میشود؟
این حلقهها برای چه زنجیر میشود؟
اسیر هجرت نورم که ذرّه همدم اوست
گل غریب نوازم که گریه شبنم اوست
ما گرم نماز با دلی آسوده
او خفته به خاکِ جبهه خونآلوده
خونین پَر و بالیم؛ خدایا! بپذیر
هرچند شکستهایم، ما را بپذیر
کی غیرت مردانۀ ما بگذارد
دشمن به حریم خانه پا بگذارد؟
هشدار! گمان بینیازی نکنیم
با رنگ و درنگ، چهرهسازی نکنیم
مردان غیور قصّهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید
برگشتم از رسالت انجام دادهام
زخمیترین پیمبر غمگین جادهام