چنان شیرینی دنیای ما شورانده دنیا را
که از ما وام میگیرند آیین تماشا را
یک گوشه نشسته عقده در دل کردهست
مرداب که سعی خویش زائل کردهست
چون کوفه که چهرهای پر از غم دارد
این سینه، دلی شکسته را کم دارد
هنوز طرز نگاهش به آسمان تازهست
دو بال مشرقیاش با اُفق هماندازهست
قد برافرازید! یک عالم شقاوت پیش روست
پرده بردارید! صد آیینه حیرت پیش روست
آن عاشقِ بزرگ چو پا در رکاب کرد
جز حق هرآنچه ماند به خاطر جواب کرد
ای در منای عشق خدا جانفدا حسین
در پیکر مبارزه خون خدا حسین
ای سفیر صبح! نور از لامکان آوردهای
بر حصار شب دمی آتشفشان آوردهای
ای قوم به حج آمده در خویش نپایید
از خود بهدرآیید که مهمان خدایید
دل را به نور عشق صفا میدهد نماز
جان را به ياد دوست جلا میدهد نماز
ما سینه زدیم بیصدا باریدند
از هرچه که دم زدیم، آنها دیدند
یک کوه رشید دادهام ای مردم!
یک باغ امید دادهام ای مردم!
شد به آهنگ عجیبی خاک ما زیر و زبر
خانهها لرزید و لرزیدند دلها بیشتر
خوش باد دوباره یادی از جنگ شدهست
دریاچۀ خاطرات خونرنگ شدهست
به این آتش برس، هیزم مهیا کن، مهیاتر
گلستانیم ما، در آتش نمرود، زیباتر
به سیل اشک میشوییم راه کارونها را
هنوز از جبهه میآرند تابوت جوانها را
بهار آمد بهار من نیامد
گل آمد گلعذار من نیامد
امشب از داغی دوباره چشم ایران روشن است
یوسفی رفتهست، آری وضع کنعان، روشن است
به میدان میبرم از شوق سربازی، سر خود را
تو هم آماده کن ای عشق! کمکم خنجر خود را
چون آينه، چشم خود گشودن بد نيست
گرد از دل بيچاره زدودن بد نيست
مرگ باید سجده باشد، سجدۀ پیش از قیام
اشهدم را خواندهام ای مرگ زیبا السّلام