در عصر نقابهای رنگی
در دورۀ خندههای بیرنگ
آوای نسیم و باد و باران
آهنگ قشنگ آبشاران
ای آینهدار پنج معصوم!
در بحر عفاف، دُرّ مکتوم
ای نامۀ سر به مهر مکتوم
ای مادر صبر، ام کلثوم!
او خستهترین پرندهها را
در گرمی ظهر سایه میداد
دیدم گل تازه چند دسته
بر گنبدی از گیاه رُسته
ای نام تو بهترین سرآغاز
بینام تو نامه کی کنم باز؟
ای خاک ره تو خطّۀ خاک
پاکی ز تو دیده عالم پاک
امشب حرم خدا حرم شد
از مقدم یار محترم شد
ای مشعل دانش از تو روشن
وی باغ صداقت از تو گلشن
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
این چه خروشیست؟ این چه معمّاست؟
در صدف دل، محشر عظماست
ای کوی تو، کعبۀ خلایق
طالع ز رخ تو، صبح صادق
ای نقطهٔ عطف آفرینش
روح ادب و روان بینش